مسیحامسیحا، تا این لحظه: 9 سال و 24 روز سن داره

آرامشم تویی پسرقشنگم

دردل برای عزیز دلم

درست زمانیکه بین اگرها و بایدها و چون و چراها،مصمم می شوی پای سجاده مهرش بشینی و از خدا نام مادر را التماس کنی،آن زمان است که خدا نعمتش را...منتش را...بر سرت تمام می کند و نام زیبای مادر را برازنده باقی اسمت می کند و قصه تنهایی روزهای زندگیت تمام می شود، یکی می اید که تو به لطف بودنش تمام حس های خوب دنیا را تجربه می کنی و به ضمانتش وام مادرانه می گیری... به همین راحتی... خودت به میل خودت،خود را از دفتر اولویت ها داوطلبانه خط می زنی و یک نفررا مادرانگی می کنی تا انتهای زندگی...                 درست مثل مادرت            یادم بماند که اینها همه خستگی دارد....
24 مهر 1394

زندگی فقط با تو

مرد رویاهایم گوشت رو بیار: بگذار هر چه می خواهد بشود هراتفاقی میخواهد،بیفتد     اصلا دنیا بهم بریزد! تا وقتی دستان گرمت را در دست دارم و هرم نفس هایت به گونه ام می خورد           خوشبخت ترین زن روی زمینم   ...
24 مهر 1394

احساس خوشبختی

احساس خوشبختی می کنم وقتی می بینم عشق کوچولوم*پسرم* کپی بزرگترین عشق زندگیم*همسرم*شده خدایاااا شکرت و ممنونم که همیشه کنارم بودی و هستی ...
24 مهر 1394

نفس مادر

نفس مادر من بزرگتر شدن خودم رو تو قد کشیدن تو دیدم همه کس مادر همیشه بخند"عاشقانه می پرستمت ...
24 مهر 1394