مسیحامسیحا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

آرامشم تویی پسرقشنگم

دردل برای عزیز دلم

1394/7/24 17:38
نویسنده : سمن جون
47 بازدید
اشتراک گذاری

درست زمانیکه بین اگرها و بایدها و چون و چراها،مصمم می شوی پای سجاده مهرش بشینی و از خدا نام مادر را التماس کنی،آن زمان است که خدا نعمتش را...منتش را...بر سرت تمام می کند و نام زیبای مادر را برازنده باقی اسمت می کند و قصه تنهایی روزهای زندگیت تمام می شود، یکی می اید که تو به لطف بودنش تمام حس های خوب دنیا را تجربه می کنی و به ضمانتش وام مادرانه می گیری...

به همین راحتی... خودت به میل خودت،خود را از دفتر اولویت ها داوطلبانه خط می زنی و یک نفررا مادرانگی می کنی تا انتهای زندگی...

               درست مثل مادرت         

 

یادم بماند که اینها همه خستگی دارد...نگرانی دارد...از خودگذشتی دارد...این حذف خودها!!!!!!!! در خیلی جاهای زندگی سخت است...گاهی درد دارد...یادم باشد تصمیمی که گرفتم    

 تصمیم کبری است و خیلی بزرگ....

        اما به همه مادرانگی می ارزد،نمی ارزد؟؟

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)