مسیحامسیحا، تا این لحظه: 9 سال و 24 روز سن داره

آرامشم تویی پسرقشنگم

اولین سفر دونفره

یه روز بعد از سونوی ان تی با خاله زهره و نازنین جون رفتیم کرمانشاه خیللی خیللی خوش گذشت فقط دوری از بابایی خیلی منو اذیت میکرد  یک ماهی موندیم و همون جا سونوی غربالگری دوم رو انجام دادیم و بهمون گفتن تو صددرصد یه گل پسر نازی هرچند من خودم میدونستم خداروشکر همه چی عالی و خوب بود و تو صحیح و سلامت بودی ،دیگه کم کم داشتم تکوناتو حس میکردم گه گداری لگد میزدی یا عین ماهی لیز میخوردی وای که چقدر شیرین بود دلم هری میریخت پایین و یک ساعت فقط فربون صدقه ت میشدم ...
22 مهر 1394

قشنگ ترین صحنه عمرم

20 مهر 1393 سونوی ان تی  زیباترین صحنه دنیا برای اولین بار صورت مثل ماهتو دیدم آقای دکتر حسن پور بهم گفت به احتمال زیاد یه پسر شیطون داری چون خیلی ورجه وورجه میکنه ولی من احتمال نمیدادم بلکه مطمین بودم شما یه قند عسلی تو شیکم مامان جونی ...
21 مهر 1394

روزهای خوش بارداری

زیباترین دوره زندگیم" تا هفته 7 هیچ علایمی نداشتم و این یکم منو میترسوند از اون به بعد به طور خفیف حالم بد میشد اونم عصرا تا ساعت 9-10 شب در کل حالم خوب بود و فوق العاده خوش اشتها  مدام باید چیزی میخوردم  همش منتظر بودم مث بقیه خانمای باردار عق بزنم ولی مثل اینکه خبری نبود تا هفته 15 حالم به همین منوال بود از اون به بعدم کلا خوب شدم  حالا فکر نکنی همش خوش خوشان بود حس حالت تهوع داشتن از خود حالت تهوع بدتره بعلللله جدای از اون امان از استرس واای استرس کشت منو از بس که رو شما جیگر گوشه حساس بودم من جنبه قشنگ دیگه ش فوق العاده مهربون شدن بابایی  بود البته بابا جونی در کل محشره ولی اون روزا دیگه خیلی رویایی بود نمیزاشت ...
21 مهر 1394

وقتی عشقم بابا میشه

    اخ که چه روز قشنگی بود پر از عشق پر از خوشبختی" بابایی بی نهاااااایت خوشحال شد از وجود نازنینت هیچوقت اون بغض از سر شادی قشنگشو فراموش نمیکنم همشم بخاطر قدمای کوچولو و مبارک شما شیرین عسل بود فدات شم الهی ...
21 مهر 1394

وقتی خدا یه پسر ناز رو داده به مامانش

1393/5/27 امروز رو نمیدونم چطوری وصف کنم ساعت  5 صبح بود نمی دونم چطور شد که خواستم امتحان کنم که شما جیگر مامانی اومدی تو دلم یا نه؟ چون حتی یک درصدم امید نداشتم و کلا بی خیال شده بودم تا هروقت شما عزیز دل عشقتون کشید خودتون بیاید وقتی بی بی چک رو گذاشتم در کمال ناباوری دوتا خط صورتی زیبا نمایان شد این رنگ صورتی زیباترین رنگیه که تاحالا تو عمرم دیدم فقط گریه میکردم و اینور اونور میرفتم بابایی هم خوابیده بود دیگه نتونستم بخوابم و ساعت  7 صبح رفتم برای آزمایش و شکر خدا مثبت شد هوراااااااا ...
21 مهر 1394

پسرک جیگرم

سلام زندگی مامان از قبل اومدنت شروع میکنم" یکم ناز داشتی تا بیای خیلی مامان ناراحت بود بابایی که عین خیالش نبود چون مطمین بود میای بزودی ولی امان از دل بی طاقت من اما گذشت 8 ماه طاقت فرسا گذشت و تو اومدی و شدی همه زندگی ما ازت ممنونیم عزیز دلم که اومدی و خوشبختیمونو تکمیل کردی  ماالان یه خونواده ایم یه خونواده سه نفره ...
21 مهر 1394