مسیحامسیحا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

آرامشم تویی پسرقشنگم

احساس خوشبختی

احساس خوشبختی می کنم وقتی می بینم عشق کوچولوم*پسرم* کپی بزرگترین عشق زندگیم*همسرم*شده خدایاااا شکرت و ممنونم که همیشه کنارم بودی و هستی ...
24 مهر 1394

نفس مادر

نفس مادر من بزرگتر شدن خودم رو تو قد کشیدن تو دیدم همه کس مادر همیشه بخند"عاشقانه می پرستمت ...
24 مهر 1394

اولین آتلیه گل پسری

جیگر مامان جونی امروز یک ماه و بیست و هشت روزه بودی که اتلیه رفتیم قربونت برم  عکاس هرکاری میکرد روتو اینوری نمیکردی بالاخره با کلی ادا و اصول موفق شدیم چند تا عکس بگیریم ...
23 مهر 1394

اولین روزهای سه نفرمون

تازه فهمیدیم مادر پدر شدن چقدر سخت و شیرینه تنهایی بزرگ کردن یه موجود فسقلی خیلی سخته  ولی تو نفس ما اینقد برامون شیرین و دوست داشتنی بودی که تموم این سختی ها رو برامون آسون کردی قربونت برم فسقلی که بااین نیم وجب قدت یه دنیا خوشی برامون هدیه آوردی فدای دوتاتون شم   ...
23 مهر 1394

بازگشت به خونمون

بعد از دادن کلی زحمت به مامان جون و بابا جون اومدیم به سمت بندر عباس محل زندگی خودمون همش 15 روزت بود خیلیکوچولو بودی یکم می ترسیدیم ولی میدونستم خدا با منه و من میتونم تازه بابایی عزیزم بود دیگه چی از این بهتر توی این دوران تا سه ماهگی دل درد داشتی دردتم صبح ها بود الهی بگردم هروقت شروع می شد دلم میخواست بمیرم برات ولی تو یه قهرمانی مثل یه شیر اون دوران سخت رو پشت سر گذاشتی البته من و بابا مجیدم قدم به قدم کنارت بودیم و برات از هیچ کاری مضایقه نکردیم ...
23 مهر 1394