مسیحامسیحا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

آرامشم تویی پسرقشنگم

بازگشت به خونمون

1394/7/23 2:11
نویسنده : سمن جون
24 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از دادن کلی زحمت به مامان جون و بابا جون اومدیم به سمت بندر عباس محل زندگی خودمون همش 15 روزت بود خیلیکوچولو بودی یکم می ترسیدیم ولی میدونستم خدا با منه و من میتونم تازه بابایی عزیزم بود دیگه چی از این بهترزیباتوی این دوران تا سه ماهگی دل درد داشتی دردتم صبح ها بود الهی بگردم هروقت شروع می شد دلم میخواست بمیرم براتگریهولی تو یه قهرمانی مثل یه شیر اون دوران سخت رو پشت سر گذاشتی البته من و بابا مجیدم قدم به قدم کنارت بودیم و برات از هیچ کاری مضایقه نکردیممحبت

پسندها (1)

نظرات (0)